شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح وزن شعر : مفتعلن فاعلن مقتعلن فاعلن قالب شعر : غزل
مـرغ دلـم پـر زنـد بر سر کـوی رضا دسـت نـیـازم بـود بـازبه سـوی رضـا
آرزویـم ایـن بــود تـا دم مــردن شــود چـشم گـنهکـار من بـاز به سـوی رضا
خلق جهـان زائرند ازهمه سوکعبه را کعـبه بـود درحجـاز زائرکـوی رضا
با نفس عیسویش،با دم جانبخش خویش جـان مـسـیـحابـود زنـده زبـوی رضا
بـر بـدنـش میشـودآتـش دوزخ حـرام هر که خورد قطرهای آب زجوی رضا کشورایران فـقـط نیـست به اومـتـکی زنـدگی کـائـنـات بـسـته بهمـوی رضا نیست عجب خضر اگرتشنهلبجام اوستسـاقی رضوان بودمست سبـوی رضا
جرم و گناه وخطاست عادت دیرین من عفو کرامت بود خصلت وخوی رضا
چند به شوق بهشت زائر این در شوی جـنّـت جـنّـت بـود روینـکـوی رضـا "میثم" اگر از نماز آبروی مؤمن است آب دهـد بـر نـمـاز آب وضـوی رضـا